هذه بضاعَتُنا

هذه بضاعَتُنا

فراموش نمی‌شوی!

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۴۵ ب.ظ

اعتراف می‌کنم هنوز هم بهش فکر می‌کنم. ته ته دلم منتظرش هستم. احمقانه است نه؟ اگر کسی ازم خواستگاری کند یا تو موقعیت‌های مشابه، دارم به او بد و بیراه می‌گویم که چرا نخواست با من آشنا بشود؟ از کجا معلوم همان کسی نبودن که او می‌خواسته است؟

به عاقل بودن خودم شک می‌کنم که چطور در این فضای مجازی از کسی خوشم آمده؟ کسی که من را نمی‌شناسد! خانواده‌ام را نمی‌شناسد و متقابلا من هم هیچ شناختی رویش ندارم. فقط در تعاملات معمولی که داشته‌ایم و متوجه شدم اعتقاداتش بهم می‌خورد. یک سری معیارهای دیگرم را هم دارد.

تو کانالم هست و مطالبم را می‌خواند. روزی نبوده بهش فکر نکنم. آنلاین بودنش را چک نکنم. از یاد خودم می‌برمش، اما لعنتی فراموشم نمی‌شود. آنقدر گستاخ نیستم که برای بار دوم بهش پیشنهاد بدهم. اهل دوست شدن و اینها هم نیستم.

گاهی به خودم می‌گویم دارم دوست داشتنش را به خودم تلقین می‌کنم. چون بهش فکر می‌کنم فکر می‌کنم دوستش دارم و همان کسی است که لنگه‌ی من است. اما آنقدر خودم را می‌شناسم که بتوانم تشخیص بدهم کی به دردم می‌خورد و کی نمی‌خورد. چرا ما دخترها نباید به فرد مورد علاقه‌مان برسیم؟

فقط می‌گویم خدایا! همه جوره مواظب خودم هستم و از این به بعد بیشتر هم مراقبم. خودت کمک کن. اگر به صلاح است، دست بجنبان. اگر به صلاح نیست، پس ذهنم را شیفت دلیت کن. الهی و ربی من لی غیرک...

۹۸/۰۳/۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
همدم الملوک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی